هیس! خراسان جنوبی (ها) فریاد نمی زنند...
این مطلب با اندکی تغییر در روزنامه آوای خراسان جنوبی در تاریخ 3 خردادماه 1395 (اینجا) به چاپ رسیده است.
در عجبم از استانی که به قول مسوولین محترم، در میان ده استان نخست کشور در بروز حوادث طبیعی قرار دارد ولی برای تخصیص و پرداخت یک ریال اعتبار (آن هم برای پرداخت خسارت و نه برای پیشگیری و مدیریت بحران!) باید ماهها انتظار کشید!؟ از استانی که هر پدیده طبیعی که در آن اتفاق افتد،در نهایت به نوعی بلا و بحران منتهی خواهد شد! زمانی نبود بازندگی با توزیع زمانی و مکانی مناسب و به تبع آن بحران خشکسالی و پیامدهای تلخ بعدی آن.... و یا زمانی در نقطه مقابل آن بارندگی های نه چندان شدید و بروز سیلاب های شدید و خسارت های میلیاردی آن...!؟
بر خلاف گذشته در این نوشته بنا نداریم دوباره فریاد بی آبی و بحران آب و خشکسالی سر دهیم. به حد کفایت این روزها ( هر چند فقط در حد شعار و بدون هیچ اقدام عملیاتی مناسب) از این فریادها چه از سوی مسوولین محترم کشوری و استانی و چه از سوی متخصصان حوزه آب و محیط زیست و علوم اجتماعی و غیره شنیده می شود. همه در تلاشند تا این بحران ها را به هر شکل و با هر صدایی فریاد کنند. از آنجا که این فریادها تاکنون به جایی نرسیده است و البته طبق شواهد و گفته های اهل فن، با این رویه به جایی نخواهد رسید (حداقل در مقیاس استان خراسان جنوبی) تصمیم داریم تا تغییر رویه دهیم. بیایید از امروز تصمیم بگیریم دیگر فریاد وامصیبتا برای بحران آب و خشکسالی نه سر دهیم و نه بشنویم این گونه فریادها را. مگر غیر از این است که به قول عزیزی با این فریادها فقط باعث تلخ شدن ساعات خوش همشهریان عزیز و یا گسترش روحیه یاس و ناامیدی در میان هم استانی های عزیز خواهیم شد! بیایید سعی کنیم این دلایل را برای خودمان منطقی و موجه جلوه دهیم. بد هم نیست این استراتژی و چرخش قهرمانانه. وقتی فریادها اثری ندارد، شاید سکوت راه حل بهتری باشد! حداقل منفعت این استراتژی این خواهد بود که انرژی خودت را هدر نداده ای. ضمن اینکه هم خودت و هم اطرافیانت با خیال راحت تری این چند صباح باقی مانده را زندگی خواهی کرد. اصلا هم اهمیتی ندارد که برای نسل های بعدی و یا دهه های بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد. بی تفاوتی و خود را به خواب زدن هم که (خوشبختانه!) امروزه به عنوان یک رفتار پسندیده در فرهنگ ما ایرانیان جای خود را به خوبی باز کرده است. مگر نه این است که از کودکی به ما آموخته اند که آدم خوب هر چه بر سرش آید صدایش در نمی آید و خدا را شکر می کند. بیایید از امروز مثل آدم های خوب از تمام تصمیماتی که مسوولین ما (در استان و منطقه) در این سالها در حوزه آب و محیط زیست گرفته اند راضی و خوشحال باشیم. خود را راضی کنیم که شرایط کنونی زیاد هم بد نیست و تازه اگر بد هم باشد حتما قسمت و تقدیر ما بوده و خواست خدا بر این قرار گرفته است و پای هیچ مسوولی در میان نیست. بیایید شب ها در رویای فردایی خوش و خرم و پرآب سر بر بالین بگذاریم. گویا هیچ اتفاقی نیفتاده و خودمان را قانع کنیم که چه فریاد برآریم و چه سکوت اختیار کنیم در شرایط کنونی تغییری ایجاد نخواهد شد.
اما به عنوان آخرین شکایت فقط یک فریاد در گلومانده دارم (البته کما فی السابق آنچه به جایی نرسد این فریادهاست!): تا کی قرار است به این نجابت چه در سطح مسوولین و چه در سطح مردم ادامه دهیم؟! تا کی قرار است مسوولین و تصمیم گیران منطقه ( که گویا فراموش شان شده است که باید خادم مردم محروم و ظلم دیده این منطقه باشند و حل و فصل این مشکلات جزئی از وظایف آنهاست) فقط به ذکر اعداد و ارقام و گزارش های تکراری و یا اعلام نارضایتی از این وزیر و آن وزیر اکتفا کنند؟! اگر قرار نیست گشایش و بهبودی ملموسی در شرایط کنونی محیط زیست و آب منطقه اتفاق بیفتد، اجازه دهند تا راحت با این قضیه کنار آییم و بجای فریادهای گوش خراش و بی حاصل و ناله های خشکسالی و حاشیه نشینی روستاییان و امثالهم، برای هم گل بگوییم و گل بشنویم. مطمئن باشید حداقل منفعت این رهیافت، آرامش روانی مردم خواهد بود. شک نداشته باشید که زندگی شهروندان شیرین تر می بود اگر می توانستیم چنین کنیم...