فرافکنی ها در شرایط بحران آب: هنوز به دنبال مقصر هستیم ...
این مطلب با اندکی تغییر در پایگاه خبری تحلیلی بیرجند رسا (اینجا) و نیز مهرمشرق (اینجا) در تاریخ 1 مردادماه 1394 انتشار یافته است.همچنین متن این نوشته در دو قسمت در روزنامه آوای خراسان جنوبی در تاریخ های 3 مردادماه 1394 (بخش اول-اینجا) و نیز 4 مردادماه 1394 (بخش دوم-اینجا) به چاپ رسیده است.
این روزها تقریباً روزی نیست که تیتر خبری و یا گزارشی و یا احیاناً تحلیلی در خصوص شرایط (فوق) بحرانی منابع آب ایران در رسانهها و مطبوعات منتشر نگردد. آن هم نه فقط دررسانه های داخلی که حتی بسیاری از روزنامه های خارج از کشور هم به تحلیل این وضعیت پرداخته اند (به عنوان نمونه می توان از سرمقاله تاریخ 15 اردیبهشت 94 نیویورک تایمز با عنوان"رودخانه خالی از زندگی" که به بررسی شرایط زاینده رود پرداخته است نام برد[اینجا]). در این نوشته ها طیف بسیار وسیعی از دلایل و عوامل ایجاد بحران آب در ایران عنوان شده است. شاید همین وسیع بودن طیف دلایل هم باعث شده است تا نتوان علل اصلی و راهکارهای متناسب با آنها را پیدا نمود. با بررسی گزارشهای موجود چنین بر می آید که در عمده آنها یک سری عوامل به صورت خواسته و یا ناخواسته تکرار می شود که بعضا نه تنها کمکی به حل بحران و اطلاع رسانی درست به شهروندان نمیکنند بلکه گاهی با آدرس دهی غلط در شناسایی و حل این بحران، باعث عقب ماندن از اهداف اصلی می گردد. در مطبوعات استان هم هر چند نوشته هایی که تمرکزشان بر روی بحران آب باشدکم نیستند، اما عمدتا به ارائه گزارشهایی در این خصوص می پردازند که هر چند ارزشمند است اما کافی نیست و همت بیشتری را طلب می کند. در نوشته پیش رو تلاش شده است تا با پرهیز از صرفا ارائه یک سری ارقام و اعداد، تعدادی از مهمترین نکات مطرح در بحران مدیریت آب در کشور و نیز استان خراسان جنوبی در قالب محورهای اساسی زیر بررسی گردد:
۱- تاکید بر نقش و تاثیرات(بسیار زیاد!) تغییرات اقلیم (آب و هوا): در سالهای اخیر و با بروز و نمود بحران های منابع آب و محیط زیستی، موضوع تغییرات آب وهوایی تبدیل به ابزار بسیار مفیدی برای توجیه کم کاریها و سوء مدیریتها ( نه فقط در ایران) شده است. تقریبا گزارشی را نمیتوان یافت که مسوولان و مدیران آب کشور تغییرات آب و هوایی را به عنوان دلیلی برای بحران کنونی در منابع آب و محیط زیست ذکر نکرده باشند. هر چند بسیاری از بزرگان و متخصصان حوزه مدیریت منابع آب اعتقاد چندانی به تغییر اقلیم ندارند و آن را به نوعی بافته ذهن سیاست مداران به عنوان ابزاری برای منحرف کردن اذهان و توجیه سوء مدیریت ها می دانند، اما مطالعات اخیر به نوعی نشان دهنده این موضوع میباشد که به دلایل گوناگون این کره خاکی به نوعی درگیر تغییرات آب وهوایی می باشد. سؤال اصلی این است که با فرض اعتقاد به وجود تغییر اقلیم، این پدیده تا چه حد در ایجاد بحران های زیست محیطی و منابع آبی نقش داشته ویا دارد. مگر این تغییرات اقلیم فقط مختص همین ۲۰ یا ۳۰ سال اخیر می باشد؟ آیا دلیلی در دست داریم مبنی بر اینکه در صدها سال پیش، نیاکان ما به هیچ عنوان درگیر مشکلی به نام تغییر اقلیم نبودهاند و این مشکل فقط و فقط مختص نسل ما و آن هم در همین ۲۰ یا ۳۰ سال اخیر بوده است!! برای اثبات این ادعا هم میتوان به نتایج تحقیق انجام شده در خصوص بحران دریاچه ارومیه رجوع کرد که به هیچ عنوان تغییرات آب و هوایی را عامل اصلی خشک شدن آن نمی دانند و عملا دلیل اصلی را خودخواهی در بهره برداری از منابع آب آن می دانند (نتیجه تحقیق گروهی از متخصصان ایرانی تحت عنوان "سندرم دریای آرال، دریاچه ارومیه را میخشکاند: فراخوان برای اقدام عملی" که اخیرا به چاپ رسیده است[اینجا]).
2- عدم اطلاع رسانی شفاف و بدون ملاحظات خاص: هنوز به خوبی به یاد داریم همین چند سال قبل را که مسوولان و مدیران آبی پس از هر بارندگی، با ارایه آماری از میزان بارندگی ها و اینکه مشکلی از بابت تأمین آب نخواهیم داشت، با لبخند رضایتی بر لب خیال همه ما را آسوده میکردند و ما هم به خیال اینکه اگر ما خوابیم آنها بیدارند، آسوده خاطر به زندگیمان مشغول بودیم. در این میان نه آنان مقصر بودند به جرم خوش خبری ونه ما به گناه خوش خیالی. آنان اقتضای کارشان این بود که مردم از آنان راضی باشند وما هم راضی تر بودیم که تصور کنیم مشکلی نداریم. داستان ما همانند داستان همان برندگان لاتاری (قرعه کشی) است که به تجربه ثابت شده است که این ثروت بادآورده در نهایت آنها را به بدبختی و فقر خواهد رساند (برگرفته از کتاب " WIN THE LOTTERY CAN RUIN YOUR LIFE" (برنده شدن درلاتاری می تواند زندگی شما را خراب کند)) . به خیال داشتن منابع کافی و تمام نشدنی، خرج کردیم و زمانی که کیسه خالی شد و فریاد وامصیبتای مدیران بلند شد، فهمیدیم که به کجا رسیده ایم.
3- استفاده ناشیانه از تکنولوژی و فراموشی روشهای سنتی و بومی پایدار: مناطق شرقی ایران از قبیل استان خراسان جنوبی از لحاظ اقلیمی عمدتا دارای شرایط خشک و نیمه خشک می باشند. این شرایط آب وهوایی هم موضوعی نیست که در این چند ساله ایجاد شده باشد. آنچه در این میان مهمتر می نماید شناخت و درک(از نوع یقین) این شرایط میباشد که به ساکنان آن اجازه تطبیق خود با این شرایط را فراهم می آورد. تلاش نیاکان و اجداد ما در جهت احداث و استفاده از سازه های بومی مناطق خشک(مانند قنات و یا آب انبارها) در جهت توسعه و بهره برداری پایدار از منابع آبی به نوعی نشان دهنده درک آنان از شرایط موجود بوده است (استان خراسان جنوبی با 6252 رشته قنات ثبت شده رتبه نخست را از این منظر دارد[اینجا]). متأسفانه با ظهور تکنیکها و تکنولوژیهای نو، نه تنها این ابزارها در راستای احیای این سازه ها به کار گرفته نشدهاند که حتی برعکس با استفاده ناشیانه از این ابزارها و حفر چاههای عمیق در زمان بسیار کوتاه، به دست خود مرگ این سازه ها را رقم زدیم (در فاصله سالهای اخیر حدود 600 رشته قنات در خراسان جنوبی به طور کامل خشک شده و آب دهی آن به صفر رسیده است[اینجا]). باید قبول کرد سنگ بنای بحران آب و تخلیه شدید آبهای زیرزمینی در مناطق شرق کشور(به مشابه سایر نقاط کشور) زمانی آغاز شد که تکنولوژی حفر چاه عمیق وارد این مناطق ( و به طور کلی ایران) شد و دولت هم نه تنها چاره ای برای آن نیندیشید که برعکس با دوستی خاله خرسه گونه اش و با صدور مجوز برای چاههای غیرمجاز عملا مسیر رسیدن به بحران کنونی را ناخواسته هموارتر نمود. شاید کمی دیر باشد برای توبه، اما بد نیست همانگونه که با تکنولوژی تیشه بر ریشه منابع آبی زدیم اکنون با اندکی تغییر در دیدگاها ونگرش هایمان در راستای تجدید آنها حرکت کنیم.
4- توهم توسعه و شتاب در توسعه بی بندوبار: در سالهای اخیر و بخصوص در دوران ریاست جمهوری دولت سازندگی و نیز دولت های بعد از آن، به شدت دچار توهم توسعه شدیم. توسعه را فقط در برپاداشتن سازه های غول پیکر و یا هر چیزی که نمود فیزیکی داشته باشد و صد البته همیشه با عنوان «ترین» میدانستیم و می دانیم. با توسعه همین توهم، هر روز این توهم توسعه شدید و شدیدتر شد. اعتقادی به اقدامهای غیرملموس فیزیکی نداشته و نداریم. با شعار خودکفایی و تلاش اشتباه در راستای رسیدن به آن اکنون به جایی رسیدهایم که تقریباً امروز به طور وحشتناک و ترس آوری در محصولات استراتژیک وابسته به واردات شده ایم. نه تنها به هدفی که برای نیل به آن، آتش به جان منابع آب و منابع طبیعی کشور زدیم نرسیدیم بلکه روز به روز از آن دورتر هم شدهایم. هر چند شاید به اقتضای مصلحت و البته باز هم به دلیل مسائل امنیتی و روانی بهتر است که به این تیپ مسائل پرداخته نشود.
5- انتقال آب بین حوضه ای: آوردن آب از یک حوضه پرآب به حوضه ای که با کمبود آب مواجه میباشد بحث جدیدی نیست که صرفاً این روزها مطرح شده باشد. بخصوص در مناطق و کشورهایی مثل ایران که در آنها توزیع منابع آبی بسیار غیریکنواخت می باشد. مساله زمانی نگران کننده میشود که بر طبق عادت، به عنوان اولین راه حل برای بحران کم آبی، همیشه بحث انتقال آب را مطرح کنیم. انتقال آب بین حوضه ای میتواند به عنوان راهکاری برای حل بحران کم آبی و حل موارد مربوط به عدم توزیع یکنواخت آبها باشد ولی نه به عنوان اولین راه و یا به عنوان سرپوشی برای سوء مدیریت ها. طرح هایی مثل ایرانرود که این روزها حسابی بازار آن داغ است نمونهای از این طرح های ماورایی میباشد و یا درگیریهایی که در استانهای اصفهان و چهارمحال و بختیاری و نیز خوزستان در ماههای اخیر شاهد آن بوده ایم. در خصوص خراسان جنوبی هم چند سالی است که دلمان را به وعده های وزیر محترم برای انجام مطالعات طرح های انتقال آب از دریای خزر و یا خلیج فارس و یا دریا عمان و نیز سد دوستی خوش کرده ایم [اینجا]. یک روز سخن از انتقال آب از عمان و خلیج فارس و خرز است و روز دیگر سخن از مطالعه آبهای ژرف.
6- درگیریهای داخلی: متأسفانه اگر چند سال قبل انتظار این بود که در سالهای (خیلی!) آتی به دلیل بحران آب درگیر منازعات آبی آن هم مابین کشورهای خاورمیانه شویم، اکنون به حدی رسیدهایم که در داخل کشور دچار درگیریهای بین استانی و یا منطقه ای شدهایم. به گفته یکی از صاحب نظران حوزه اقتصاد، جنگ آب در داخل کشور مدتی است که آغاز شده ولی گویا کسی جرأت اعلام آن را ندارد [اینجا]. خوشبختانه(بخوانید متاسفانه) باز هم مثل همیشه استانهای محروم مثل خراسان جنوبی به دلیل نداشتن منابع آبی قابل انتقال، فعلاً نقشی در این منازعات نداشته و ندارند و لذا سهمی هم برای آنان متصور نخواهد بود. درد آمیخته با نجابت آن روستایی که در عین مظلومیت حتی برای دریافت سهم آب نوشیدنی اش هم باید چشم به راه باشد تا تانکر آب جمال چشمش باشد (در حال حاضر تامین آب بیش از ۴۵۰ روستا در استان خراسان جنوبی به وسیله تانکر انجام می شود [اینجا])، واقعاً دردآور و کشنده است اما گویا به نظر دردهای (خیلی) مهمتری هست که برای آنان که باید این دردها را ببینند، این درد به چشم نمی آید.
7- باز هم مظلومیت حتی در اعلام بحران: استان خراسان جنوبی در حدود ۱۶ تا ۱۷ سال است که به نوعی درگیر بحران کم آبی بوده و هست. تا حدود شاید ۴ یا ۵ سال پیش نه فریادی شنیده میشد که فریاد بی آبی سر دهد و نه برنامهای وجود داشت برای مهار آن. گویا در کل کشور همه چیز آرام بود و اصلاً هم اتفاقی به وقوع نپیوسته بود. به فرض اگر هم اتفاقی افتاده باشد در تهران و مشهد و اصفهان و کرمان نبوده پس عملاً اتفاق قابل توجهی وجود نداشته است. به ناگاه چه اتفاقی میافتد که تمام این شیون ها و نالهها زمانی بلند میشوند که وضعیت دریاچه ارومیه و یا زاینده رود بحرانی میشود و یا احتمال جیره بندی آب در تهران افزایش می یابد!؟ مگر در شهر بیرجند کم شاهد این دست اتفاقات بودیم؟! مگر هامون که جزیی از این کشور است دچار بحران نیست!؟ کو پس فریادهایی که نامی از آن ببرد. شاید هر از چند گاهی اگر خوب گوش دهی نوایی خاموش به گوش رسد. اما از آن سو ارومیه و زاینده رود روزی نیست که نامی از آنان و بحران آنان در رسانههای کشوری( و نه فقط منطقه ای) نباشد. تبعیض و بیعدالتی را به خوبی میتوان از نحوه تخصیص بودجه ها و انجام پروژه های درازمدت و تاثیرگذار و نیز نحوه سفر دولتمردان به این مناطق مشاهده نمود.
8- آدرس دهی غلط برای شناسایی بحران: بسیار شنیده ایم و یا خواندهایم که مسوولان و مدیران آب مملکت، از مردم تقاضای صرفه جویی در مصرف آب را دارند که به حق درخواست درست و به جایی می باشد. حتی اگر بحران آب هم نداشتیم باز هم این خواسته کاملاً منطقی بود چه برسد به شرایط کنونی که عملاً شاید به نوعی به یک واجب عقلانی هم تبدیل شده باشد. اما بد نیست به درصد مصرف آب شهری از کل مقدار مصرف آب در کشور توجه شود. در ایران درصد مصرف آب شهری(خانگی) حدود 6 تا 7 درصد میباشد که هر چند کنترل مصرف و سایر اقدامها در این بخش ضروری میباشد اما، عملاً با توجه به شرایط کنونی نمیتوان آن را مقصر اصلی دانست. اگر درصد مصرف در بخش خانگی با مقدار مصرف آب در بخش کشاورزی( حدود 92 درصد) و ارزش افزوده آن حاصل از این سهم بالای مصرف آب مقایسه شود شاید خیلی از معادلات و راه حلهایی که به شدت روی آن مانور میدهیم نیاز به بازنگری اساسی داشته باشند.
9- ما هم مقصریم: هر چند قبول اشتباه در فرهنگ ما ایرانیها جایی ندارد و معتقدیم به وقوع اشتباه فقط از جانب دیگران، اما باید قبول کنیم که خود ما هم در این بی توجهی ها و مظلومیت هایی که شاهد آن هستیم مقصریم. با وجود اینکه در اکثر استانهای کشور که شرایط به مراتب بهتری از لحاظ منابع آب و شرایط زیست محیطی نسبت به استان خراسان جنوبی دارند، ستادهایی تشکیل شده و همیشه داد و فریادشان از کم آبی و بحران آب بلند است (تا در این بحبوحه فریاد از بی آبی و جذب آب بیشتر برای منطقه خودشان از قافله عقب نمانند) اما در استان خراسان جنوبی همچنان به همان اعتراض نجیب خود ادامه می دهیم. اینکه دلایل این رفتارها چیست خود جای بحث دارد که در اینجا دلیلی برای ورود به آن وجود ندارد و خود نوشتاری مستقل را می طلبد.
10- آنچه به جایی نرسد فریاد است: بنده هر روز اخبار استان حداقل در خصوص وضعیت آب را از طریق مطبوعات و خبرگزاریهای آنلاین استان(!!) بررسی می کنم. مطالب و تیترهای خبری در خصوص بحران آب کم نیستند که البته عمدتا یا تکراری هستند و یا صرفاً تحت عنوان یک خبر برای پر کردن صفحات مورد استفاده قرار می گیرند. تحلیل عمومی و یا مطالب مفیدی که باعث روشن شدن افکار مردم شود، در آنها به ندرت یافت میشود. کسی آن روزنامه یا خبرگزاری را مقصر نمیداند چرا که باید از جایی تغذیه شود. اینجاست که جای خالی مشارکت صاحبنظران و استادان اهل فن چه از دانشگاه و چه از صنعت واقعاً خودنمایی می کند. شاید یکی از نمونههای خوب و قابل تقدیری که در خصوص پیگیری وضعیت بحران آب در استان خراسان جنوبی قابل مشاهده است وب سایت جناب آقای عبادی نماینده محترم میباشد که هر چند مشکل فوق الذکر در آن به چشم میآید اما از روند قابل قبولی برخوردار می باشد. هر چند با ارسال ایمیلی به ایشان پیشنهاد شد تا این تلاش ارزشمند خود را با حضور و مشورت متخصصان این حوضه غنای بیشتری ببخشند اما به رسم و سنت بی اعتقادی به ایمیل (رایانامه) این پیشنهاد کماکان بی جواب مانده است.
11- بحران آب را باور نکردهایم: شاید تا همین 4 یا 5 سال قبل اگر سخنی از بحران آب به میان میآمد کسی آن را جدی نمی گرفت و عملاً اطلاعی از بحران آب و یا سایر بحران های زیست محیطی نداشتیم. آنان که باید میگفتند تا باورمان شود هم عمدتا شاید به دلایل امنیتی(!!) و اقتضای مصلحت ملی سکوت را ترجیح دادند واگر فریادی بود که بود عملاً گوش شنوایی برای آن نبود که همه سرمست توسعه بودیم. در نقطه مقابل، در شرایط کنونی روزی نیست که جایی سختی از بحران آب نباشد که صحبت از بحران آب و نیز بحران زیست محیطی و تحلیل آن! خود شاید به عنوان یک ژست روشنفکری مطرح شده است. همه ما مطمئناً مشکل را به خوبی میدانیم اما آنچه وجود ندارد باور آن چیزی است که می دانیم. اینکه اکنون واقعاً آبی وجود ندارد. تا این باور ایجاد نشود انتظار راهکار پایدار را داشتن آرزوی خام و بیهوده است.
12- آب به نرخ روز خوردن: بحران آب اگر برای کشور جز مشکلات جبران ناپذیر عایدی دیگری نداشت، اما برای خیلیها هم نان داشت و هم شهرت. آقایانی که تا چند سال پیش سردمداران توسعه کشاورزی به هر قیمتی بودند به یکباره تغییر مسیر میدهند و از راه دیگری البته باز هم از طریق آب، نان می خورند. سخنانی که هر روز توسط این دولتمردان دلسوز سابق و دلسوزتر اکنون زده میشود گواهی بر این ادعاست ("سخنان تکاندهنده مشاور جهانگیری/ کوچ اجباری در سرنوشت میلیونها ایرانی" [اینجا و اینجا]).
13- و نکته پایانی: اینکه واقعاً حل بحران آب نه با شعار و نه با هیاهو و نه در یکی دو سال قابل حل نیست. طبیعت دشمن ما نیست که قصد انتقام داشته باشد بلکه آنچه امروز شاهد آنیم همان است که ما با طبیعت کرده ایم. فقط به دلیل سعه صدر طبیعت اثرات آن را سالها بعد شاهد هستیم. اگر تا چند روز قبل بهانه ای به نام تحریم ها داشتیم (که واقعا هم در ایجاد بحران های زیست محیطی بی تاثیر نبودند) اکنون امیدواریم با رفع این تحریم ها، بهبودی هر چند نسبی در شرایط موجود که واقعا جای نگرانی و تامل دارد، ایجاد گردد. هر چند شرایط فعلی منابع آبی و زیست محیطی را باید فوق بحرانی توصیف کرد اما این دلیلی برای عدم تلاش برای حل مشکل نخواهد بود. برای حل این مشکلات و بحران ها، چارهای جز مدیریت و حکمرانی پایدار منابع آب با حضور تمام مؤسسات و ارگانهای دولتی و غیردولتی و مردمی و تغییر خیلی از دیدگاههای اشتباه و ناصواب که ما را به اینجا رسانده است، نداریم.
علی عباسی
دلفت- هلند
30 تیرماه 1394